چهارصد وپنج حضرت باقرالعلوم (ع)، گردان، گردانی متشکل از نیروهای اعزامی استان های سیستان وبلوچستان و کرمان در لشکر۴۱ثارالله در زمان جنگ ، تحت امر نیروی زمینی سپاه
وجه تسمیه: لشکر۴۱ثارالله متشکل از نیروهای اعزامی از«کرمان و سیستان و بلوچستان وهرمزگان» بود که تا قبل از عملیات خیبر، گردان هایش به نام شهداو ائمه اطهار ( ع) نامگذاری شده بودند.قاسم سلیمانی از این پس، علاوه بر استفاده از نام های اهل بیت ( ع) برای سهولت شناسایی انتساب یگان به لشکر۴۱، بعد از نظرخواهی درجلسات شورای فرماندهی،گردان های پیاده رابا اعدای از ۴۰۰ به بالا نامگذاری کرد.(میرزایی، ص۱۹۹).باهمین استدلال گردان نیروهای اعزامی ازسیستان وبلوچستان نیز،به ۴۰۵ موسوم و مزیّن به نام مبارک حضرت امام باقرالعلوم ( ع) در این لشکر گردید.
تاریخچۀ تاسیس مرحله اول:هر چند از آبان سال ۱۳۶۱ ش در منطقۀ گیلانغرب زمزمۀ تشکیل یگان رزم مستقل استان سیستان و بلوچستان توسط قاسم میرحسینی و سایر فرماندهان بومی سپاه استان در دفاع مقدس پیگیری می شد؛ اما بنابه دلایلی تحقق پیدا نمی کرد. با فرار سیدن آذرماه ۱۳۶۵ش و با تدبیر قاسم سلیمانی مبنی بر تشکیل گردان های مستقل شهرستانی در لشکرثارالله و در خواست قاسم میرحسینی -معاون عملیاتی لشکر -برای راه اندازی گردان دیگری علاوه بر گردان ۴۰۹از رزمندگان استان سیستان و بلوچستان، با توجه به اعزام بزرگ بسیجیان و پاسداران این استان در قالب سپاهیان حضرت محمد (ص) وپس از تکمیل سازمان گردان ۴۰۹ حضرت حمزه سیّدالشهدا (ع) به فرماندهی حبیبالله دانششهرکی، با باقی ماندۀ نیروها، گردان ۴۰۵ حضرت امام باقرالعلوم (ع)به فرماندهی محبعلی فارسی با استعداد حدود ۲۵۰ نفر از رزمندگان سیستان وبلوچستان در لشکر۴۱ثارالله راه اندازی گردید. جانشین این گردان هم احمد اعرابی بود (کیخاو شیرازی،ص ۳۲۹).
ساختار و سازمان رزم گردان۴۰۵: «سازمان این گردان نیز همانند سایر گردان های پیاده در یگان های رزم سپاه، از جمله لشکرثارالله، دارای ۳ گروهان پیاده بود. محبعلی فارسی فرمانده گردان، جانشین او احمداعرابی و فرماندهان سه گروهان، غلامحسن میرحسینی فرمانده گروهان مالک اشتر، عباس امینیان فرمانده گروهان سیدالشهدا (ع) و عباسعلی خمری ده سوخته فرمانده گروهان حضرت فاطمه الزهرا (س) بودند .
این گردان در نیمۀ دوم آذر ۱۳۶۵و حدود۲۰ روز قبل از عملیات کربلای۴ در اردوگاه سددز راه اندازی گردید. علاوه بر ۳ گروهان پیادۀرزمی، واحدهای تدارکات، بهداری، مخابرات و پرسنلی هم برای پشتیبانی از ماموریت ها به ساختار و سازمان این گردان اضافه شدند.سلاح های سازمانی گردان، کلانشینکف، تیربارگرینف، آرپی جی۷ و ... بوده است.» (کیخا ، ص ۲۸).
آموزش رزمندگان درگردان ۴۰۵ مشتمل بر سلاح شناسی وتیراندازی، تاکتیک های رزم درعملیات های شبانه و روزانه، عبور ازمعبر و میدان مین، خط شکنی و پاکسازی سنگرهای دشمن ، احداث سنگرهای تعجیلی و با فرصت، شیوه های پدافند در مقابل آفند و تک دشمن، آمادگی جسمانی ( پیاده روی و دو با تجهیزات و کوهنوردی)بود. «آموزش نیروها به مدت ۳۰ تا ۴۵ روز در اردوگاه سد ذز ۲۳ کیلومتری شمال شهرستان اندیمشک ، و آموزش های تکمیلی و رزمایش ها هم طی چند روز، تا قبل از کربلای۴ ،دراردوگاه جنگل اهواز انجام می شد.» ( میرزایی ، ص ۲۷۴).
سیرتحول و ارتقاء گردان : این گردان نه تنها ارتقاء نیافت، بلکه به دلیل تلفات زیادی که در کربلای ۵ داشت؛ باقی ماندۀ نیروهایش، با گردان ۴۰۹ سیستان وبلوچستان ادغام گردید.
فرماندهان و بنیان گذاران گردان۴۰۵: بنیان گذاران این گردان عبارتند از؛ قاسم سلیمانی، قاسم میرحسینی[1]، محمدحسین پودینه[2]، محبعلی فارسی[3] و احمد اعرابی.
گردان۴۰۵ حضرت امام باقرالعلوم (ع) در عملیات های آفندی و پدافندی:این گردان که قبل ازکربلای۴ تشکیل شد؛درمرحلۀ نخست سه بار، یک نوبت برای شرکت درعملیات کربلای۴ ، بار دیگر در خط پدافندی فاو و یک بار هم در کربلای۵ در مقابل دشمن صف آرایی نموده است.
کربلای۴: این عملیات در ۳ دی ۱۳۶۵ش، درمنطقۀ عملیاتی جنوب وابوالخصیب – ام الرصاص عراق اجراشد. لشکر۴۱ثارالله در این عملیات تحت امر قرارگاه قدس ماموریت داشت با عبور از اروند به سوی ام الرصاص و ام البابی وارد عمل شود. پیش از این عملیات فرماندهان گردان۴۰۵ در جلسات فرماندهی لشکر و تیپ تحت فرماندهی محمدحسین پودینه شرکت کردند و از روی نقشه نسبت به منطقۀ عملیاتی توجیه شدند. سپس با حضور در محور خرمشهر از نزدیک با این منطقه آشنا و برای ورود به صحنۀ اصلی نبرد آماده شدند. اما به دلیل لغو این عملیات، نیروهای این گردان در همان اردوگاه لشکر باقی ماندند. ( کیخا، اطلس ،ص۱۹۰).
گردان۴۰۵ در خط پدافندی فاو: با توجه به احتمال بازپس گیری منطقۀ عملیاتی فاو توسط ارتش عراق پس از عملیات کربلای۴، لشکر۴۱ثارالله تحت امر قرارگاه حضرت نوح (ع) ، از ۹ اردیبهشت ۱۳۶۵ ش، تا فروردین ۱۳۶۷ ش، ماموریت یافت در قسمتی از خط پدافندی فاو ( محور کارخانۀ نمک و جادۀ فاو-البحار)درمقابل دشمن پدافند نماید. علی اکبرخوشی مسئول عملیات لشکرثارالله، همراه با محمدجواد کهن و عبدالحسین رحیمی فرماندهی این خط را بر عهده داشتند. در این خط گردان های پیاده از جمله گردان ۴۰۵، به صورت نوبتی برای مقابله با حملات ارتش عراق مستقر می شدند ( میرزایی، ص۲۶۰).
بعد از وضعیت پیشآمده از عملیات کربلای ۴، و تهدید احتمال حمله عراق به منطقه عملیاتی فاو، گردان ۴۰۵ برای مدتی به فاو اعزام شد.» ( میرزایی، ص ۳۱۷). اما با توجه ضرورت حضور این گردان در ادامه عملیات کربلای ۵، بنا به دستور فرمانده لشکر۴۱ثارالله از خط فاو خارج و به جبهۀ شلمچه و کانال زوجی فرا خوانده شد.
اولین تجربه عملیاتی: «بعد ازعدم توفیق رزمندگان ایرانی برای رسیدن به اهداف مورد نظر در عملیات کربلای۴ و نشانه هایی از آماده شدن دشمن برای تصرف شهرفاو،گردان ۴۰۵باقرالعلوم(ع)اعزامی ازسیستان وبلوچستان به فرماندهی محبعلی فارسی، بنا به دستور فرمانده لشکر۴۱ثارالله در تاریخ ۷ دی ماه۱۳۶۵عازم خط پدافندی فاو گردید تا اولین تجربه جنگ بادشمن را همراه باگردان ۴۰۵ در این خط کسب نماید. جانشین گردان احمداعرابی و فرماندهان گروهان ها، عباس گمرکی (امینیان)، عباسعلی خمری و غلامحسن میرحسینی بودند. با ورود این گردان در فاو، ابتدا فرمانده اش در قرارگاه تاکتیکی فاو، توسط علی بینا که در آن زمان فرمانده قرارگاه تاکتیکی لشکرثارالله در منطقه بود؛ از روی نقشه و کالک توجیه گردید. سپس برای آشنایی با منطقه از خط مقدم بازدید کردند.آنگاه دراولین گام،گروهان فاطمه الزهرا(س) به فرماندهی عباسعلی خمّری به این خط اعزام وپس از الحاق به لشکر امام حسین(ع)در قسمت چپ خطِ پدافندی فاو (کارخانة نمک) مستقرشد. این سنگر کمین بسیار حساس بود.
گروهان حضرت سیدالشهدا (ع) به فرماندهی عباس امینیان سمت راست، به طرف جادۀ فاو-البحار مستقرشدو گروهان مالک اشتر هم به فرماندهی غلامحسن میرحسینی برای احتیاط در قرارگاه تاکتیکی لشکر در فاو ماند. پس از گذشت دو -سه روز از استقرارگردان۴۰۵ در خط، فرماندهان به قرارگاه تاکتیکی فرا خوانده شدند. محبعلی فارسی به همراه سایر فرماندهان گردان به محض ورود، با قاسم میرحسینی، جانشین لشکر ۴۱ثارلله جلسه ای برگزارکردند. در این جلسه میرحسینی ازاهمّیت نگهداری خط کارخانة نمک گفت و فرماندهان گردان۴۰۵ در تایید و پاسخ گفتند: « بچههای سیستان وبلوچستان با حملة احتمالی دشمن در این خط، صحنه راخالی نمی کنند!!».او دوباره برضرورت حفظ خط تأکید کرد. این گردان تا ۲۵ دی ۱۳۶۵ ش، با همان دو گروهان در خط کارخانه نمک و جاده فاو-البحار باقی ماند. اما دو روز بعد از عملیات کربلای۵، (25دی ۱۳۶۵ ش) بنا به دستور فرمانده لشکر از خط فاو خارج گردید تا در ادامۀ کربلای۵ در شلمچه حضور یابد» ( کیخا، ،ص۳۴-41).
نبردگردان ۴۰۵ در کربلای۵: منطقۀ عملیاتی شلمچه، واقع در جنوب شرقی شهرمهم بصره، نزدیک ترین محور دسترسی به این شهر استراتژیک به شمار می رفت. این منطقه از شمال، به آب گرفتگی اطراف پاسگاه زید، ازشرق، به دژمرزی ایران و عراق، از جنوب، به رودخانه اروند و اروند صغیر و از غرب، به کانال زوجی و شهرهای تنومه و الحارثه محدود می شد. همچنین این منطقه دارای چندین نهر، کانال، خاکریز، جاده و آب گرفتگی وسیع بود که ارتش عراق به عنوان موانع [طبیعی]پدافندی ازآنها استفاده می کرد ( میرزایی، ص ۱۱۶).
وضعیت دشمن: منطقۀ عملیاتی شلمچه در حوزۀ پدافندی سپاه سوم عراق قرار داشت و سه لشکر آنها شامل لشکر۱۱پیاده، ۵ مکانیزه و ۳ زرهی در این منطقه مستقر بودند. با شروع عملیات کربلای۵ تعداد دیگری از لشکرهای عراق از جمله لشکرگاردریاست جمهوری هم به تدریج وارد این منطقه شدند. هنگام حضور گردان ۴۰۵ در محور کانال زوجی، یگان مقابلش از دشمن، لشکر گارد ریاست جمهوری عراق بود( میرزایی،همان، ص۳۱۶).
این عملیات ششمین نبرد نیروهای نظامی ایران برای فتح بصره بود که بعدهاشدیدترین نبرد تاریخ جنگ ایران و عراق و پر هزینه ترین عملیات جنگ نام گرفت.کما اینکه از آن به عنوان آغازی بر پایان جنگ ایران و عراق نیز یاد می شود . گردان های لشکرثارالله، از جمله گردان ۴۰۵ باقرالعلوم (ع) اعزامی از سیستان وبلوچستان در مرحلۀ اول این عملیات حضور داشت.
دلایل انتخاب منطقۀ عمومی شلمچه:« اعلام قبلی سال ۱۳۶۵ ش به نام« سال سرنوشت سازجنگ» و عدم تحقق آن در عملیات کربلای۴ ، فرماندهان نیروهای مسلح ایران را بر آن داشت تا با برنامه ریزی فوری، عملیاتی غافل گیرانه ای را طراحی نمایند که نتیجۀ آن نبرد کربلای۵ بود. برای این عملیات، منطقه عمومی شلمچه به دلایل زیر انتخاب گردید:
1-ارزش سیاسی-نظامی شلمچه به سبب نزدیکی با شهر بصره؛ ۲-استقرار کافی یگان های خودی در منطقه و نقش آن در غافلگیری دشمن به سبب کاهش نقل و انتقالات نیروها و امکانات؛۳-امکان پدافند در هر مرحله به سبب وجود عوارض مناسب؛۴-امکان اجرای آتش مؤثر و هدفمند به سبب محدودیت صحنه درگیری؛۵-موفقیت نیروهای عمل کننده درعملیات فرعی در محورپنج ضلعی شلمچه، به منظور پشتیبانی از عملیات کربلای۴.
لذا تصرف شلمچه و تهدید شهربصره از سمت شرق، از اهداف مهم واستراتژیک این عملیات بود.» (فرودی ،ص۱۶۸).
استعداد خودی در محور کانال زوجی :« نیروهای خودی در خط پدافندی کانال زوجی قرار داشتند: آنهاگردان ۴۰۵ از لشکرثارالله، یک گردان از تیپ مستقل ۴۸ فتح استان فارس و یگان هایی از لشکر۲۵ کربلا از استان مازندران بودند که زیر نظر قرارگاه های خاتم الانبیاء و مرکزی در امتداد این خط، از نهرهای دوقلو و ابتدای کانال زوجی تاغرب کانال پرورش ماهی سازماندهی ومستقرشده بودند (همو،ص۳۲۷).
ورود گردان ۴۰۵ باقرالعلوم(ع) به منطقه عملیاتیِ کربلای 5: « این گردان صبح ۲۷ دی ۱۳۶۵ ش از اردوگاه جنگل و اهواز به منطقۀ شلمچه اعزام و ظهرهمان روز در سنگرهای پشت دژ مرزی ایران و عراق استقرار یافت. فرمانده لشکرثارالله مأموریتِ این گردان را از روی نقشه و کالک، محور کانال زوجی در غربِ کانال پرورش ماهی تعیین وآنها برای چگونگی تحقق آن توجیه کرد. محوریادشده در روزهای اول عملیات به تصرف رزمندگان این لشکر درآمده بود.
با توجه به وضعیت منطقةکانال زوجی، از همة یگانهایی که در آن منطقه بودند؛ قویترین گردانها به این منطقه اعزام شدندوانتخاب لشکر۴۱ ثارلله هم گردان ۴۰۵ باقرالعلوم(ع) استان سیستان و بلوچستان بود.
به این ترتیب شب ۲۸ دی ۱۳۶۵ش، ابتدا گروهان مالک اشتر به فرماندهی غلامحسن میرحسینی[4]وسپس گروهان سیدالشهدا(ع)به فرماندهی عباس امینیان از موضع انتظار، به وسیلة خودروهای سبک، به دژ ایران و حوضچة لشکر ۴۱ ثارالله منتقل شدند.
آنهاپس از سوار شدن بر قایقها، به سرعت به سوی کانال ماهیگیری عراق حرکت کردندوباخودروبهسوی خط مقدم منتقل شدند. این دو گروهان برای استقرار در خط کانال زوجی میبایست از روی پل کانال ماهیگیری عبور و پس از رسیدن به سیلبند غربی کانال بهسمت راست حرکت می کردند؛ بعد بهسوی کانال زوجی و پل های دو قلو ادامة مسیر داده و پس از رسیدن به کانال زوجی، به جای گردان ۴۱۸ در آن خط مستقر شوند. با توجه به شهادت قاسم میرحسینی در روز اول عملیات کربلای۵، غلامحسن میرحسینی برای شرکت در تشییع جنازه برادرش بنا به تدبیر فرماندهی عازم زابل شد. لذا غلامرضا شهرکی مقدم از گردان۴۰۹، به گردان۴۰۵ انتقال یافت و به جای او فرماندهی گروهان مالک اشتر را برعهده گرفت. فرماندهی این محور راقبلا قاسم سلیمانی به علی اکبر پوریانی محول کرده بود ( کیخا، ص۵۵-61).
نبرد گروهان سیدالشهدا (ع) : این گروهان به فرماندهی عباس امینیان به رغم نبودِ خاکریز مناسب و دید دشمن از سه طرف بر روی نیروها، در کانال زوجی مستقر شد. تردد در این کانال و هر نوع پشتیبانی ازگروهان بس مشکل بود. در این عملیات، جانشین اول گروهان، غلامحسن خدری و معاون گروهان هم عباس ردّانیپور[5]بود. (مشاهدات واطلاعات مولف).
اجرای آتش تهیه عراق: «احمد اعرابی جانشین گردان ۴۰۵ باقرالعلوم(ع) که خود در منطقة کانال زوجی حضور داشت؛ با اجرای آتش دشمن متوجه شد که پاتک دشمن نزدیک است. او ضمن بازنگری آرایش نیروهای مستقر در خط، به قسمت خاکریز«ب» شکل و گروهان سیدالشهدا(ع)رفت تا ضمن توجیه نیروها، موقعیت را بررسی کند. دشمن از بعد ازظهر روز سوم بهمن ماه ۱۳۶۵ ش، به حجم آتش خود افزوده بود و تا صبح چهارم بهمن ماه ۱۳۶۵ ش، به گلولهباران خود ادامه داد.سرانجام قبل از طلوع خورشید همان روز، نیروهای عراقی از سه قسمت پاتک خود را آغاز کردند: یک قسمت از امتداد کانال زوجی و پلهای دوقلو، دومین قسمت از سمت چپ پلهای دو قلو و دشت مجاور آن و قسمت سوم از پل اول کانال زوجی که توسط نیروهای تخریب لشکر ۴۱ ثارالله منفجر شده بود.
تعداد زیادی ازنیروهای گروهان سید الشهدا(ع) بهدلیلِ حجم زیاد آتش، شهید یا مجروح شدند و فقط تعداد اندکی در خط مستقرو درحال دفاع بودند. با آغاز حرکت نیروهای دشمن بهسمت خطوط پدافندی خودی، نیروها در مکانهای مشخص شده مستقر شدند. نبرد شدیدی بین نیروهای دو طرف آغاز شده بود. نیروهای دشمن از غرب،امتداد کانال زوجی ، سمت چپ وطرف راست آن بی وقفه، شلیک میکردند.دراین حال بود که نیروهای خودی از سه جناح مورد حمله قرار گرفتند. فشار دشمن چنان زیاد بود که نیروهای ۴۸ فتح، نتوانستند موقعیت خود را حفظ کنند و از سنگرهای احداث شده در امتداد دیوارة کانال زوجی که تا نزدیکی پلهای دو قلو بود؛ به سمت گردان ۴۰۵ باقرالعلوم (ع) عقب نشستند. باقی ماندۀ رزمندگان این گروهان تا آخرین نفر و آخرین گلوله با نیروهای لشکرگارد ریاست جمهوری عراق جنگیدند ولی به آنها اجازه ندادند وارد خط لشکرثارالله شوند.» (کیخا، ص ۱۰۴ - 107).
اگر چه بر اثر اصابت گلوله دشمن یک پای فرمانده این گروهان قطع و جانشین او هم مجروح شد و هر دو نفرشان به عقب انتقال یافتند؛ اما رزمندگان تحت امرشان به فرماندهی عباس ردانی پور معاون گروهان شجاعانه تا آخرین فشنگ با دشمن جنگیدند تا آنها را در غروبِ چهارم بهمن۱۳۶۵ ش، وادار به عقب نشینی کردند.
نبردِ گروهان مالک اشتر: « اصغرحسین زاده جانشین گروهان مالک اشتر بود. او با آغاز تهاجم دشمن نیروهای این گروهان را توجیه کرد تا مراقب باشند که دشمن از سمت راست کانال زوجی برای تصرف پل اول کانال، وارد خط خودی نشود. اما ناگهان متوجه شدند که ازسمت چپ آنها نیروهای تیپ ۴۸ فتح درحالِ عقب نشینی هستند. او مجبور شددو- سه نفر از نیروهایش را بهسمت خط آنها بفرستد. محمدگلی فرماندة دستة۲ گروهان فاطمه الزهرا(ع) به او اطمینان دادکه مراقب پل کانال ماهی خواهد بود و حسین زاده راترغیب به حرکت به جلوکرد. با شروع پاتک دشمن، آنها نیز آتش خود را بر عراقیها متمرکز کردند. همچنین نیروهای گردان ۴۲۳ الحدید ( ادوات سبک) با خمپارة ۶۰ و سلاح های دوشکا از زاویة دو کانال زوجی و ماهی به طرف عراقی ها آتش گشودند. فرماندهی گروهان را در این نبرد غلامرضاشهرکی مقدم برعهده داشته است. نبرد سرسختانۀ این دو گروهان همچنان تا پایان حملۀ دشمن در این محور ادامه داشته است (کیخا، ص ۷۸تا۸۰).
نبرد گروهان حضرت فاطمه الزهرا ( س ) :مصاف این گروهان وقتی کلیدخوردکه فرمانده گردان نیروهای این گروهان را به فرماندهی عباسعلی خمری- که در دژ مرزی ایران به عنوان احتیاط بودند- فراخواند. این گروهان زیر آتش سنگین قوای عراقی از همان جادۀ منتهی به «سه راه شهادت» با هدایت مرتضی بشارتی سیستانی که در اطلاعات لشکر حضور داشت؛ ازساعت ۹ صبح چهارم بهمن ۱۳۶۵ ش، در سریعترین زمان ممکن خودرابه منطقه رساندندو با این گروهان ، خط، تقویت شد.ازاین رو با هماهنگی فرماندهان مستقر در خط، نیروها قبل از ظهر، تا موقعیت تیپ ۴۸ فتح پیشروی کردند.
عباسعلی خمّری حدود ساعت ۱۱ همان روز به خط رسید و به نیروهایش فرمان آتش داد .عراقی ها به خط نیروهای خودی به حدی نزدیک شده بودند که از پشت کانال،به سوی ایرانیان نارنجک یا خمپاره می انداختند.درهمین کارزار بود که این فرمانده شجاع بر اثر اصابت نارنجک زخمی شد؛ رزمندگانش او را داخل پتویی گذاشتند و برادرش احمد هم، مانندصحنه های عاشورا بالای سرش بودتا ساعاتی بعد به شهادت رسید.
در این نبرد صحنه های مشابه زیادی وجود داشت: مثل احمد اعرابی و برادرش صادق، محمدحسابی مقدم و برادرش حمیدرضا و....
رزمندگان این سه گروهان از گردان ۴۰۵، با عده ای دیگر از رزمندگان سیستانی در گردان ادوات سبک، در مقابل لشکرگارد ریاست جمهوری عراق که از زبده ترین نیروهای ارتش عراق بودندتا غروب روز چهارم بهمن۱۳۶۵ ش، نه فقط مقاومت،بلکه آنها را وادار به عقب نشینی کردند و نگذاشتند خط لشکر۴۱ثارالله سقوط کند.» (همو،ص۱۳۳-134).
شکست عدنان خیرالله[6]: سه تیپ ازگارد ریاست جمهوری عراق در منطقة کانال زوجی وارد عمل شده بودند. عدنان خیرلله وزیر جنگ عراق خودش هدایت این نیروها را بهعهده گرفته بود. کاستهای آن زمان که صدای عدنان خیرالله را روی آنهاضبط کرده بودند؛ حاکی از آن است که او ضمن گفتن حرف های بدوبیراه به نیروهایش، گفته بود: «وای برشما که نمیتوانید همین ۱۰۰متر را بگیرید!!!.» ( اکبری مزدآبادی،ص۱۱۴).
با توجه به اهمیت موضوع، محسن رضایی فرمانده کل سپاه با بی سیم با محبعلی فارسی فرمانده گردان۴۰۵ صحبت کرده و از رزمندگان این گردان تشکر نموده است. او گفته: اگر شما در این خط مقاومت نمی کردید؛کلِ عملیات کربلای ۵ با مشکل مواجه می شد.
علی اکبر پوریانی از فرماندهان دوران هشت سال دفاع مقدس، و فرمانده خط کانال زوجی در بارۀ نبردگردان ۴۰۵ باقرالعلوم (علیهالسلام) استان سیستان و بلوچستان در برابر گارد ریاست جمهوری عراق در منطقة کانال زوجی گفته است:
« با شدت گرفتن حجم آتش و افزایش استفاده از گلولههای توپ فسفری در بعدازظهر، قرائن و شواهد نشان از حملة گستردة دشمن داشت. التهاب و هیجان در بین بچهها بهخصوص گردان ۴۰۵ باقرالعلوم(ع) که بیشتر آنها زابلی و بلوچ بودند، دیده میشد. شرایط خط در کانال زوجی لحظهبهلحظه پرتنش و ملتهبتر میشد. فرمانده گردان- برادر فارسی- بههمراه بیسیمچی خود به سنگرِ من آمدند. او سعی کرد شرایطِ سخت موجود در خط را برای من تشریح کند و خواست که موضوع را به مرکز فرماندهی جنگ انتقال دهم. تلاش کردم به او آرامش داده ؛ وضعیت حساس مان را یادآوری کنم.به او گفتم: « میدانی چرا باید مقاومت کنیم؟ وچرا باید برای حفظ موقعیت هر بهایی را بپردازیم؟» بیتردید پاسخ داد: « چون در این نقطه ما وارد خاک عراق شدیم و به لحاظ استراتژیک باید موقعیت خود را حفظ کنیم.»
به او اطمینان دادم همة مسئولان از اوضاع ما مطلع هستند و به مقاومتِ ما امید بستهاند. برادرفارسی لحظهای بعد برای ملحق شدن به رزمندگان مستقر در خط، سنگر را ترک کرد؛ در حالیکه این بار مصممتر بود.
هوا رو به تاریکی میرفت و حجم گلولهها به حد غیر قابل وصفی رسیده بود. در آن هنگام از ذهنم خطور کرد که شاید دشمن در اندیشة حمله در هنگام شب باشد. بنا بر این، بیدرنگ مواردی برای آمادگی و هوشیاری بچهها متذکر شدم. شرایط بسیار سخت شده بود. حتی امکان ایاب و ذهاب در خط وجود نداشت. چنانکه در آن شرایط تنها یکی دودستگاه نفربر توانستندآذوقه و مهمات بیاورند و شهدا و مجروحان را از زیر آتش به عقب منتقل کنند. در امتداد خطی که مستقر بودیم، دو گروهان از گردان های تیپ ۴۸فتح یاسوج تا نزدیکی پلهای دوقلوی کانال زوجی استقرار داشتند. مسئولیت خط با لشکرثارلله بود. در عین حال، به بچههای یاسوج نیز آمادهباش دادیم. بهخاطرحجم سنگین آتش، تلفات بیش از حد معمول شده بود. آن شب دوخمپارة۶۰ به سنگر فرماندهی اصابت کرد و تعدادی از بچهها مجروح شدند. شب به سپیده نزدیک و لحظهبهلحظه آتش دشمن سنگینتر میشد. سرانجام قبل از طلوع خورشید، پاتک دشمن آغاز شد. به منظور کسب اطلاعات بیشتر از اوضاع خط ، پیکهای خود، برادر یوسفالهی را بهسمت بچههای یاسوج و عسکری را بهسمت بچههای زابل فرستادم و خودم نیز سراسر خط را بازدید کردم زیرا به نظرمی رسید در اثر حجم سنگین آتش و شدتگرفتن تلفات، بچهها مجبور به ترک سنگرها و قطع مقاومت شده اند.
با هرشرایطی بچهها را متمرکز کردیم و موفق شدیم خط را بازپس بگیریم؛ ولی دشمن دستبردار نبود و اراده و تمرکز عجیبی برای بازپس گرفتن منطقه داشت لذا حملة گسترده ترش را مجدداً آغاز کرد.
وضعیت استقرار یگانها بهگونهای بود که مستقیم و از سمت چپ و راست زیر دید مستقیم و در تیررس آنها قرار داشتیم.علیرغم آنکه از نظرِ اصول نظامی هیچگونه منطقی برای دفاع و مقاومت وجود نداشت؛ اما برای درگیر نگاهداشتن دشمن، بچهها با نیروی ایمان، فراتر از تمامی توجیهات نظامی و اصول دفاعی عمل میکردند. چرا که حداقل نتیجة مقاومت، فرصتی بود که پیشروی نیروها را در سایر مناطق عملیاتی میسر میکرد. تلفات خودی افزایش یافته بود. منطقه با خون پاکترین و شریفترین انسانهای روی زمین به رنگ قرمز درآمده بود و پیکر آنها در کنار هم و درحاشیة کانال زوجی منظرة هولناکی را به تصویر میکشید.
بر اثر آتش سنگین و افزایش تلفات، جناح چپ مجدداً به دست دشمن افتاد و ما میبایست خط را پس میگرفتیم. هرچند با تجمع بچههای یاسوج و تلاش نیروها، موفق شدیم دشمن را برای بار دیگر به عقب برانیم؛ ولی ضمن بازگشت به محل استقرارمان دشمن دوباره امکان نفوذ به پشت خاکریزها را پیدا کرد. فاصلة میان ما ۵-6 متر بیشترنبود، به گونهای که دیوارة کانال زوجی از سمت خارج در اختیار ما و از سمت داخل در اختیار دشمن بود. در آن اوضاع به سنگرهای بهداری رفتم.علیرغم فداکاری و تلاش بیوقفة بچههای بهداری، امکانات بهداری به اتمام رسیده و تلفات در حال افزایش بود.همچنین بهعلت این که امکان تردد وسایل نقلیه نیز وجود نداشت؛ نمیشد وسایل امدادی را نیز به محل درگیری رسانید.
پس از توجیه نیروها به سرعت به سنگر بازگشتیم. قاسم سلیمانی فرمانده لشکر۴۱ ثارالله پشت بیسیم منتظرم بود. برای او دقیقاً اوضاع را تشریح کردم. حاج قاسم نیز ضمن تحسین مقاومت بچهها از من خواست که با توجه به اهمیت آن نقطه، مقاومت را ادامه دهیم. وضعیت خط بههم خورده بود؛ جناح چپ که توسط رزمندگان یاسوج حفاظت میشد سقوط کرده بود و نیروها در امتداد خط عقب نشینی کرده بودند. گردانی که قراربود به ما ملحق شود؛ بهعلت حجم شدید آتش در داخل معبر مجاور «جادة آنتنی» به کانال زوجی متوقف و تلفات زیادی را نیز متحمل شده بودند. همۀ مسیرها به سمت ما محدود شده و زیر دید و آتش مستقیم دشمن قرار گرفته بود؛ بنا بر این، امکان رفتوآمد وجود نداشت و ما عملاً در محاصره قرار داشتیم. دراین هنگام، بخشی از خط نیز سقوط کرد و عراقیها در محل اتصال جادة آنتنی به خاکریز خودی، پشت بولدوزری که مورد اصابت دشمن قرار گرفته بود؛ کاملاً دیده میشدند. بهسرعت از تعدادی فرماندهان و رزمندگان خواستم خط را رها کنند و بیایند. بچههای شجاع و بیادعای زابلی نیز دور من جمع شدند. حالِ عجیبی بود. از مقاومت بچهها و همرزمانشان گفتم و از این که دشمن روحیهاش را باخته و خسته از مقاومت جانانۀ شما در حال عقب نشینی است. در این هنگام آنها به شدت به هیجان آمدند و با فریادهای تکبیر بهسمت دشمن که در فاصلة ۱۰ متری ما بود؛ حملهور شدند. از معدود صحنههای درگیری تنبهتن بودکه در مقابل دیدگانم جلوه گرشد! لحظهای به بیبیِ دو عالم ، حضرت فاطمه زهرا(س)، متوسل شدم. سر به سجده نهادم و برخاستم و همراه بچهها به دل دشمن حملهور شدیم .یکباره، در حالیکه انتظار اصابت گلوله به سر و صورت خود را در هر لحظه داشتیم؛ ناباورانه، شرایط دگرگون شد. عراقیها پا به فرار گذاشتند.آنها در حالیکه تلفات زیادی داده بودند؛ وادار به عقب نشینی شدند. در حین همین نبرد تنبهتن بود که تعدادی ازبچهها از جمله فرمانده گروهان به نام عباسعلی خمّری به شهادت نائل آمدند.
توصیف مقاومت بچهها که حتی برای ادامة مقاومت از پیکر همرزم شهیدشان بهعنوان سنگر استفاده میکردند و لحظهای تردید به خود راه نمیدادند، واقعاً محال است.
در آن اوضاع و احوال، بچهها هنگام تردد برآن سرزمین،تلاش میکردند بر هر جا که نقش قرمزی از خون همرزمانشان است؛ قدم نگذارند!
پس از پایان دفع پاتک دشمن و تصرف مجدد سنگرهایی که به دست عراقیها افتاده بود، به سنگر فرماندهی آمدم. قاسم سلیمانی پشت بیسیم بود و صدای خسته و بیرمقش خبر از چندین روز بیخوابی میداد. وضعیت را برایش تشریح کردم. او نیزشادمان از این پیروزی، مقاومت بچهها را ستود و گفت:« از طرف من دست یکایک بچهها را ببوس» پس از شوخی با من، بیسیم را به برادرشمخانی داد. او نیز رشادتهای رزمندگان را تحسین کرد و پرسید :
« میدانی شما چه کسی را شکست دادید؟» پاسخ دادم: خیر! گفت: « عدنان خیرالله، یکی از بزرگترین فرماندهان ارتش عراق را ».(همو،ص ۱۵۶).
پایان نبرد عاشورایی و انحلال گردان ۴۰۵: گردان ۴۰۵ با دادن تلفات زیاد، از جمله ۱۹ شهید و عدۀ زیادی مجروح، سرانجام در ۵ بهمن۱۳۶۵ ش، پس از نبردی بی بدیل، باقی ماندۀ نیروهای آن با گردان ۴۰۷ اعزامی از شهرستان بم جا به جا و ازجبهه خارج شد.نیروها صبح روز بعد تسویه حساب وبه مقصد زاهدان و زابل حرکت کردند.
آنهابعداز بازگشت، برای حضور در ادامۀ عملیات کربلای۵، در اسفند ۱۳۶۵ش، با باقی ماندۀ نیروهای گردان ۴۰۹ به فرماندهی محبعلی فارسی ادغام شدند و به این ترتیب،گردان ۴۰۵ در این مرحله از جنگ عملا حذف شد. شهدای شاخص این گردان؛ عباسعلی خمری ده سوخته و محمد گُلی بودند. برای اطلاعات بیشتر(نک:گردان ۴۰۹) .
تشکیل دوبارۀ گردان۴۰۵:گردان ۴۰۵ که در آذرماه۱۳۶۵ ش، از نیروهای اعزامی سیستان و بلوچستان راه اندازی شده بود؛ بار دیگر بنا به تدبیر قاسم سلیمانی فرمانده لشکرثارالله، و با توجه شرایط حاکم بر جبهه ها در سال ۱۳۶۷ ش، و پایان جنگ از نیروهای اعزامی شهرستان شهربابک استان کرمان به فرماندهی حسین معروفی احیاشد.
وجه تسمیه و نامگذاری مجدد: اگر چه فرمانده لشکر همان کد قبلی ۴۰۵ را به این گردان اختصاص داد؛ اما حسین معروفی فرمانده گردان دنبال نام بامسمای دیگری بود.سرانجام به پیشنهاد عباس کریمی وموافقت قاسم سلیمانی؛ نامش «مالک اشتر»شد (فاضلیِ شهربابکی، ص۲۷۸).
ساختار و سازمان رزم جدید: به دستورحاج قاسم سلیمانی، مقررگردید نیروهای کادر گردان ۴۱۷ شهربابک، بین این گردان و گردان ۴۰۵ جدید این شهرستان تقسیم شود. به همین دلیل علی علویان و حسین معروفی فرماندهان این دو گردان، اقدام به تقسیم کادر فرماندهی گردان ۴۱۷ کردند. بگونه ای که هر دو گردان از کادر قوی برخوردار باشند. لذا علی شریفی، حسین ربانی، محمد کریمیان پور، و...، نزد علویان ماندند و علی لطفی، علی اصغر پوراحمدی، احمدتقی کنگی، علی محمدیان، محمدعلی پوراحمدیان، حسن اسدی، کامران کافی، سیدمحمدسجادی، عوض دستغیب، حسین علویان و حسین شاهی هم به معروفی وگردانش پیوستند. بعداً عباس میرزایی، عباس فقیهی، کاظم انصاری، حسین شریفی، سیدحسین رفیعی، ولی الله منگلیان و نجف غلامی هم از شهربابک به گردان۴۰۵ اضافه شدند ( همو، ص۲۷۸).
فرماندهان و بنیان گذاران: ایدۀ راه اندازی مجدد این گردان بنا به شرایط جنگ از قاسم سلیمانی و فرمانده آن هم حسین معروفی بود.
محل استقرارگردان: این گردان ابتدا در اهواز، ستاد لشکر ، سپس در اردوگاه جنگل وکمی بعد، سد دز مستقربوده است.
شرکت درعملیات های آفندی وپدافندی: از همان ابتدای راه اندازی گردان در نیمه خرداد۱۳۶۷ش و تقسیم کادر شهربابک بین دو گردان اعزامی از این شهرستان، ماموریت هایی به شرح زیر برای گردان۴۰۵ از سوی فرمانده لشکردردستورکارقرارگرفت:
1- حضور فرمانده گردان در سنگر فرمانده لشکر در ۲۳ خرداد ۱۳۶۷ ش، نبرد بیت المقدس۷ ، منطقۀ عملیاتی شلمچه برای کمک در هدایت نیروهای شرکت کننده در این عملیات.
2- اجرای عملیات ابتکاری فریب علیه دشمن با هماهنگی فرماندهی و ستاد لشکرثارالله، در محور طلائیه به سمتِ اهواز، با استفاده از حدود ۴۰ خودروی سبک و ۱۰ خودروی سنگین و ۳ گروهان از واحدهای ستادی لشکر در غروب یکی از روزهای پایانی تیرماه۱۳۶۷ش، که باعث ایجاد ترس در دل نیروهای عراق شد وآنها مجبور به عقب نشینی شدند.
3- استقرار در منطقۀ شلمچه به صورت احتیاط و پشتیبانی از گردان ۴۲۲ به فرماندهی خداکرم امیرتیموری، پس از سازماندهی با نیروهای اعزامی از شهربابک .
4- انتقال دوگروهان به فرماندهی عباس میرزایی و علی محمدیان به منطقۀ سه راهی حسینیه و جادۀ اهواز -خرمشهر در تاریخ ۳۱تیر۱۳۶۷ش، همراه با گردان۴۰۹ به فرماندهی محبعلی فارسی و گردان ۴۱۵ به فرماندهی محمدمطهری، به منظورمقابله با تهاجم دشمن و جلوگیری از تصرف مجدد خرمشهر.
سرانجام اکثر رزمندگان گردان های ۴۰۵، ۴۰۹ و ۴۱۵ همراه با فرماندهانشان به علت اتمام مهماتشان در ساعت ۱۱:۳۰دقیقه ظهرجمعه ۳۱تیر۱۳۶۷ش، به اسارت دشمن درآمدند(همو، تلخیص از ص ۲۸۵تا ۳۲۸).
مأخذ:اکبری مزدآبادی، علی، برش هایی از خاطرات شفاهی شهیدحاج قاسم سلیمانی،تهران: یا زهرا(س)1398ش؛فاضلی شهربابکی، افسر، بچه های حاج قاسم، (خاطرات سردارحسین معروفی) تهران: فاتحان، سازمان حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس سپاه و بسیج.۱۳۹۶ش؛فرودی، قاسم وامیرحسین کیهان پناه، ، اطلس عملیات های غرب و جنوب غرب، تهران: انتشارات بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس۱۳۹۵ش؛کیخا، علی وداوودشیرازی، نقش استان سیستان وبلوچستان در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، زاهدان: تنگۀ احد.۱۳۹۸ش؛کیخا، علی، گردانی برای شکست عدنان خیرالله، :قم: انتشارات تحسین،۱۳۹۹ش؛میرزایی، عباس، شناسنامه لشکر۴۱ثارالله دردوران دفاع مقدس،تهران: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس ، ۱۳۹۸ش.
/ علی کیخا/
[1] - جانشین عملیاتی لشکر۴۱ثارالله بود که در تاریخ ۱۹دی ۱۳۶۵ ش در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید.
[2] - فرمانده تیپ در لشکرثارالله بود. در سال ۱۳۶۶ ش، باپیروزی درانتخابات، نمایندۀمردم زابل در مجلس شورای اسلامی شد.
[3] بعد از دانش شهرکی دومین فرمانده گردان ۴۰۹ تا پایان جنگ بوده که بعد از بازگشت از اسارت جانشین تیپ سلمان فارسی و مدتی هم در وزارت دفاع مشغول به کار بود و در ۱۲اردیبهشت ۱۳۹۶ ش، بر اثر جراحات شیمیایی به شهادت رسید.
[4] - او برادرِ شهیدقاسم میرحسینی بود و خودش هم در تاریخ۴خرداد۱۳۶۷ ش، در حمله عراق به همین خط شلمچه به شهادت رسید.
[5] - او از پاسداران غیر بومی و اهل اصفهان بود که در سال۱۳۷۰ هنگام مقابله با اشرار و ضدانقلاب در استان سیستان و بلوچستان به شهادت رسیده است.
[6] - ارتشبدعدنان خیرالله طلفاح متولد ۱۹۳۹ میلادی در شهر تکریت عراق ، پسرخیرالله طلفاح ، برادر ساجده خیرالله اولین همسرقانونی صدام، پسردایی صدام وزیر دفاع حکومت صدام حسین و امیر ارتش عراق بود . او یکی از اعضای بلند پایه و اصلی رژیم بعث عراق و وزیرجنگ عراق در جنگ تحمیلی بود. بنا برآنچه درکتابی به نام «عراق از جنگ تا جنگ،صدام از این جا عبور کرد»نوشتۀ غسان الشریل، روزنامه نگار مشهور لبنانی و سردبیر روزنامة الحیات آمده؛ ، صدام، عدنان خیرالله را که مخالف روش های فرماندهی وی در جنگ ایران و عراق بود ، به بهانة سفر تفریحی با تعدادی از اعضای خانواده اش به شمال عراق فرستاد. لیکن دربرگشت از این سفر،هلی کوپتر را که ازقبل به دستورشخص صدام بمب گذاری شده بود،منفجرکردند.صدام در واکنش به این موضوع اعلام کرد که این حادثه به علت طوفان اتفاق افتاده است.سرانجام عدنان خیرالله درتاریخ ۴ می ۱۹۸۹ میلادی در شهر موصل عراق از دنیا رفت.